محمدمتینمحمدمتین، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

اولین اردو تفریحی

1394/8/28 22:35
نویسنده : مامان
166 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدایی که عشق و آفرید

عزیز دلم ، مهربون مامان تو دومین ماهی که به پیش دبستانی رفتی ، از طرف مدرسه تون میخواستند بچه ها رو به باغ وحش ببرن، از اونجایی که برنامه اشون سه هفته متوالی بخاطر هوای بارونی بهم خورد، بالاخره تا دیدن هوا خوبه برای روز بعدش برنامه باغ وحش رو گذاشتن، از اونجایی که اجازه میدادن مادرها هم همراه بچه هاشون باشن بابا مجید اجازه داد که همراه بقیه به این اردو بری.

از شب خواب نداشتی بخاطر رفتن به باغ وحش، خلاصه فردا صبح زود از خواب آماده شدی همراه با مامان رفتی به مدرسه ات ، اونجا همه بچه ها آماده بودن تو هم از ذوق نمی دونستی چه کنی، سوار اتوبوس شدیدم از همون اول هم گفتی گشنه ام با دوستات شروع به خوردن تنقلات کردی، یکسره تو اتوبوس شعرهایی که بهتون یاد داده بودن و بلند بلند میخوندید و دست میزدید، به باغ وحش که رسیدیم اولین حیونی که دیدی خرس بود، ولی عجب ابهتی داشت تو هم که دستت پوفیلا بود شروع کردی به سمتش پرتاپ کردن که بخورن ، تک تک حیوونا رو با ذوق رفتی و نگاه کردی ، یه روز پر از خاطره برات شد، اولین بار بود که میرفتی باغ وحش قبلا فقط باغ پرندگاه رفته بودی، مطمئن هستم گلم، همیشه تو ذهنت به یادگار باقی می مونه. عزیزم خیلی دوستت دارم ، هر روز که بزرگتر میشی دلم بیشتر میگیره که اون جور که باید و شاید از کودکیت لذت نبردم ، باید بیشتر با نازنینم باشم و خدا رو شاکر باشم. خدا جونم شکرت.

امشب تولد بابا مجیدت هستش یه کیک کوچلو گرفتیم و سه نفره براش تولد گرفتیم، ایشالله تنتون سالم باشه عزیزانم.

 

پسندها (1)

نظرات (0)