تابستان 95
گل پسر مامان از اردیبهشت که مدرسه اش تموم شد، تعطیلاتش هم شروع شد ولی مصادف شد با امتحانات مامانش برای همین همش مراعات مامانش و میکرد که بتونم درس بخونم ، بعد از امتحاناتم هم ماه رمضان اومد و باز مراعات بابا و مامانش و میکرد که اذیت نشن، تو این مدت هم کلاس ویلونش میرفت و برای اینکه حوصه اش سر نره باباش اونو تو کلاس کاراته ثبت نام کرد، هفته ای سه روز هم با سه تا پسرعموهاش میرفت کلاس، عسل مامان عاشق کلاسش بود برای اینکه با پسرعموهاش اونجا حسابی ورجه و ورجه میکرد، از خستگی هم شبهایی که می رفت کلاس خسته و کوفته میخوابید، تو این مدت هم دوبار جاده چالوس رفت، یکبار با بابامجیدش یکبار هم با مامانی و دایی مهدی اینا رفته بود، تو این فاصله هم چندبار برای ثبت نام کلاس اول گل پسرم رفتیم و ثبت نام متین مامان انجام شد، خلاصه اینکه تعطیلات تابستونی گل پسرم تا امروز به این روال گذشت ایشاالله تا آخر تابستون تمام روزهای تابستونی پراز خنده و شادی برات باشه.